علاوه بر این از تبیین پیامدهای فرهنگی- اجتماعی و سیاسی حاصل و سیاستگذاری های اقتصادی و مالی دولت و شرکت های بزرگ و موسسات پولی و مالی بخش های دولتی و خصوصی نیز عاجز است. از این رو اقتصاد متعارف، اقتصاد علم نما نامیده شده که متاسفانه بر دانشکده های اقتصاد حاکم است.
اینها جملاتی است از کتاب «فریب بزرگ ، علم اقتصاد یا اقتصاد علمنما» نوشته پروفسور مسعود درخشان. ایشان در این کتاب اثبات می کند که آنچه که به اسم علم اقتصاد در دانشگاهها تدریس میشود فریب بزرگ است. اقتصاد سرمایهداری را به صورت ریاضی و فرمول تدوین کرده و اسمش را گذاشتهاند علم اقتصاد. هیچ ربطی هم به اسلام و جمهوری اسلامی ندارد.
هر دولت و مجلسی بیاید چه اصلاحطلب چه اصولگرا مراجعه میکنند به کارشناسان اقتصادی، یعنی همین اساتید فریب خورده علمنمای اقتصاد. سیاستهای اقتصادی کشور را همین اساتید اقتصاد مشخص می کنند نه علمای حوزه و روحانیون . یعنی فرقی نمیکند که جمهوری اسلامی باشد یا هر نوع سیستم حکومتی دیگر، لیبرالسرمایهداری با ماسک فریبنده علم روی صندلی کارشناسی جاخوش کرده و هر کس بگوید این تز اقتصادی اشتباه است متهم به بی سوادی و حرف غیرعلمی زدن میشود.
جالب اینجاست که پرفسور درخشان با نوشتن این کتاب به همه این اساتید اقتصاد گفته فریب خورده، ولی هیچکدامشان نه در ایران و نه خارج از ایران نتوانسته مطالب این کتاب را رد کند. حالا فرق این اقتصاد متعارف با اقتصاد اسلامی چیه ؟ فرقش این است که اسلام می گوید: اصل، انسان است و فرهنگ انسانی و الهی و تعالی بخش انسان و اقتصاد هم باید در خدمت رشد و کمال انسان باشد و مناسبات اقتصادی باید بر مبنای عدالت و اخلاق و رشد همه انسانها تنظیم شود و ثروت در دست عدهای معدود در گردش نباشد و زمینه و امکان بهرهمندی برای هر کسی فراخور استعداد و توانش وجود داشته باشد.
اما اقتصاد متعارف که به عنوان علم اقتصاد در دانشگاهها تدریس میشود و در واقع لیبرالسرمایهداری است میگوید : اصل پول است و سود و سرمایه و حداکثر کردن سود برای عدهای معدود و انحصار امکانات و فرصتها برای آنها و بقیه مردم نیروی کار و مزدبگیر (برده) باشند.
نتیجه این سیستم اقتصادی این شده که امروز در دنیا ۳۰ نفر به اندازه ۳ میلیارد نفر از جمعیت زمین ثروت دارند، یعنی اگر یک روزی یک قارون وجود داشت امروز قارونهای زیادی وجود دارند و با استفاده از رسانه که در خدمت همین سرمایهداران است فکر و ذائقه مردم و نمایندگانشان هم به گونهای کنترل میشود که این سیستم را درست بدانند و آنرا قبول داشته باشند.
در آمریکا ۵۰ درصد مردم زیر خط فقر هستند و یک سنت پس انداز ندارند و خیابان خوابی و ماشین خوابی روز به روز بیشتر میشود و همه مردم مثل رباط صبح تا شب کار می کنند تا حداقلهای زندگی را تامین کنند (همه دنیا امروز اینگونه است خصوصا کشورهای صنعتی) در همین حال قارونهایی مثل بیل گیتس و ایلان ماسک و جف بزوس و ... به وجود میآیند و تازه به عنوان الگو و نمادهای موفقیت هم معرفی میشوند و کتابها در موردشان نوشته میشود !!!!
در حالی که در سیستم لیبرال سرمایهداری قرار نیست هر کسی بیل گیتس شود، بیل گیتسها انگشتشمار و تودههای فقیر (بردگان نوین) کل جامعه را تشکیل میدهند. در ایران هم همین است، رسانههای اقتصادی مثل اکو ایران، تجارت فردا ، دنیای اقتصاد و ... ( که پرفسور درخشان به آنها میگوید رسانههای منحط) تزهای مثلا علمی همین فریب خوردگان را برای مردم و مسئولین ذائقه سازی میکنند و تبدیل میشود به سیاستها و قوانین اقتصادی که تامین کننده منافع سرمایهداران است و نتیجهاش شده همین وضع اقتصادی که میبینید.
قبول دارم که موضوع سنگین و پیچیدهای است و مردم ترجیح میدهند به جای فشار آوردن به مغزشان و کنکاش کردن چنین موضوعات پیچیده و سختی، خودشان را راحت کنند و به جمهوری اسلامی فحش بدهند. اما حقیقت این است که نظام سرمایهداری از دو سه قرن پیش در همه زمینهها در دنیا سلطه پیدا کرده، در سیاست و فرهنگ جمهوری اسلامی تا حد زیادی این سلطه را شکسته و مستقل شده اما در اقتصاد این سلطه با ظاهر علم خودش را حفظ کرده و همچنان برقرار است.
اگر وقت و حوصله و توفیق یاری کند در قالب مثالهایی از مصادیق آنچه که در اقتصاد انجام میشود و تفاوتش با آنچه که باید باشد، به صورت ملموستر این فریب بزرگ را نشان خواهم داد در پایان همینقدر اشاره کنم که بانک و بورس و بیمه که انقدر عادی و پذیرفته شده در کشور ما وجود دارند همه مولود لیبرالسرمایه داری و در واقع ربا و قمار سازماندهی شده هستند .
نظر شما